مثــــــل دریا

تارنمای برای دوستداران شعر ، تصنیف و ترانه های ماندگار این سرزمین اهورایی ( لطفاْ ازقلم - فونت- BLotus و یا BZar استفاده کنید )

مثــــــل دریا

تارنمای برای دوستداران شعر ، تصنیف و ترانه های ماندگار این سرزمین اهورایی ( لطفاْ ازقلم - فونت- BLotus و یا BZar استفاده کنید )

زندانی( احمد شاملو)

احمد شاملو شاعر، روزنامه‌ نگار، مترجم شعر و رمان، محقق کتاب کوچه. بی شک غول ادبیات امروز با تخلص شعری الف. بامداد در۲١ آذر 1304در خانه‌ ی شماره ‌ی ۱۳۴خیابان صفی‌ علیشاه تهران متولد شد.

دوره‌ی کودکی را به خاطر شغل پدر که افسر ارتش بود و هرچند وقت را در جایی به ماءموریت می‌رفت، در شهرهایی چون رشت، سمیرم، اصفهان، آباده، شیراز و رضاییه، ترکمن صحرا و... گذراند.

مادرش کوکب عراقی شاملو بود و پدرش حیدر. دوره‌ی دبستان در شهرهای خاش، زاهدان و مشهد و دوره‌ی دبیرستان در بیرجند، مشهد و تهران  گذراند و اقدام به گردآوری مواد فرهنگ عوام نمود . در زندگی احمد شاملو فراز و نشیب های فراوانی وجود داشته که به پاره ای از موارد مهم آن اشاره می شودشاملو به لحاظ نوع تفکر در ژانرهای شعری اش و نیز فعالیتهای سیاسی بارها از طرف حکومت وقت دستگیر و زندانی گردید. اولین  مجموعه‌ی شعری خود تحت عنوان آهنگ ‌های فراموش ‌شده را در سال۱۳۲۶ منتشر کرد که بعدها از انتشار آن بسیار پشمان بود و در اثر همین پشیمانی که طبق گفته ی خود تا عمق استخوان او نفوذ کرده بود اقدام به انتشار مجموعه ی قطعنامه را نمود.

شاملو در پاره ای از آثار خود خالق نو آوریهای مختص خودش می باشد که به عنوان مثال می توان به سپیدهایی نظیر مرگ ناصری، در این بن بست کج و ... اشاره کرد. حوزه ی فعالیتهای الف . بامداد از شعر، روزنامه نگاری،ترجمه ی شعر و رمان و کتاب کوچه بسیار فراتر بوده .

احمد شاملو در عرصه های دیگر هنر نظیر فیلم نامه نویسی، کارگردانی، داستان نویسی، و ... نیز فعالیت نموده است

شاملو

شعر: کیفر

شاعر : استاد احمد شاملو

 

زندانی

در این جا چار زندان است

به هر زندان دو چندان نقب، در هر نقب چندین حجره، در هر

حجره چندین مرد در زنجیر ...



از این زنجیریان، یک تن، زنش را در تب تاریک بهتانی به ضرب

 دشنه ئی کشته است .

از این مردان، یکی، در ظهر تابستان سوزان، نان فرزندان خود

 را، بر سر برزن، به خون نان فروش

 سخت دندان گرد آغشته است .

از اینان، چند کس، در خلوت یک روز باران ریز، بر راه ربا خواری نشسته اند



کسانی، در سکوت کوچه، از دیوار کوتاهی به روی بام جسته اند

کسانی، نیم شب، در گورهای تازه، دندان طلای مردگان را

شکسته اند.



من اما هیچ کس را در شبی تاریک و توفانی نکشته ام

من اما راه بر مردی ربا خواری نبسته ام

من اما نیمه های شب ز بامی بر سر بامی نجسته ام .

 

در این جا چار زندان است

به هر زندان دو چندان نقب و در هر نقب چندین حجره، در هر

حجره چندین مرد در زنجیر ...



در این زنجیریان هستند مردانی که مردار زنان را دوست می دارند .

در این زنجیریان هستند مردنی که در رویایشان هر شب زنی در

وحشت مرگ از جگر بر می کشد فریاد .



من اما در زنان چیزی نمی یابم - گر آن همزاد را روزی نیابم ناگهان، خاموش -

من اما در دل کهسار رویاهای خود، جز انعکاس سرد آهنگ صبور

این علف های بیابانی که میرویند و می پوسند

و می خشکند و می ریزند، با چیز ندارم گوش .

مرا اگر خود نبود این بند، شاید بامدادی همچو یادی دور و لغزان،

می گذشتم از تراز خک سرد پست ...


جرم این است !

جرم این است !

نظرات 5 + ارسال نظر
leila سه‌شنبه 25 فروردین 1388 ساعت 14:40

ahmad shamlu yeki az shaeranist ke be oo shagerde nakhalafe nima gofte mishod zira sabke nima ra be ham rikhte va sabki no ba jesarate tamam be vojud avard be hamin dalil nima az kare oo irad gereft va be oo gooshzad karde bud ke be sabke oo sher begooyad vali shamlu goft agar chenin konam kare abasi bish nist...

عباس دوشنبه 12 بهمن 1388 ساعت 13:59

عالی بود واقعا قشنگ بود

مریم چهارشنبه 2 مرداد 1392 ساعت 00:49

بااجازه کپی کردم

پیمان یکشنبه 30 آبان 1395 ساعت 11:06

یکی از قشنگ ترین اشعاری هست که برا شخصیت یک معتاد شنیدم

حاتمی یکشنبه 29 تیر 1399 ساعت 18:12

شعرنودرموردادب

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد