مثــــــل دریا

تارنمای برای دوستداران شعر ، تصنیف و ترانه های ماندگار این سرزمین اهورایی ( لطفاْ ازقلم - فونت- BLotus و یا BZar استفاده کنید )

مثــــــل دریا

تارنمای برای دوستداران شعر ، تصنیف و ترانه های ماندگار این سرزمین اهورایی ( لطفاْ ازقلم - فونت- BLotus و یا BZar استفاده کنید )

فریاد ( بیاد م- اخوان - ث)

شعر: فریاد

شاعر: مهدی اخوان ثالث

خواننده: استاد شجریان

 

akhavan


مهدی اخوان ثالث  در سال 1307 در مشهد به دنیا آمد . وی پس از تحصیل در رشته آهنگرى ، هنرستان را به پایان برد و به کار آهنگرى مشغول شد. سپس وارد رشته ادبى دبیرستان شاهرضا شد و در پایان سال به تهران آمد و براى نظام وظیفه معافى دو ساله گرفت و به استخدام آموزش و پرورش روستایى درآمد و براى تدریس به یکى از روستاهاى ورامین رفت. اخوان در سال 1329 با دخترعمویش ازدواج کرد و سال بعد براى کار معلمى به لویزان تهران آمد و در همین سال مجموعه شعرهاى کلاسیکش را که اغلب در قالب غزل بود، با عنوان «ارغنون» منتشر کرد.وی در سال 1332 مدال طلاى مسابقه شعر فستیوال جوانان دموکرات را دریافت کرد و به کشور رومانى دعوت شد که به این سفر نرفت.

 

atash


خانه ام آتش گرفته ست ، آتشی جانسوز.

 هر طرف می سوزد این آتش،

 پرده ها و فرشها را ، تارشان با پود.


من به هر سو می دوم گریان،

 در لهیب آتش پر دود؛

 


وز میان خنده هایم تلخ،

  و خروش گریه ام ناشاد،

از دورن خسته ی سوزان،

می کنم فریاد ، ای فریاد ! ی فریاد!

 


خانه ام آتش گرفته ست ، آتشی بی رحم.

 همچنان می سوزد این آتش ،

نقشهایی را که من بستم به خون دل،

 بر سر و چشم در و دیوار ،

در شب رسوای بی ساحل.

 


وای بر من ، سوزد و سوزد

 غنچه هایی را که پروردم به دشواری،

در دهان گود گلدانها ،

روزهای سخت بیماری.

 

از فراز بامهاشان ، شاد ،

دشمنانم موذیانه خنده های فتحشان بر لب،

بر من آتش به جان ناظر .


در پناه این مشبک شب .


من به هر سو می دوم ،

 گریان ازین بیداد.

 
 
می کنم فریاد ، ای فریاد ! ای فریاد!

 
 
وای بر من ، همچنان می سوزد این آتش  

آنچه دارم یادگار و دفتر و دیوان؛

و آنچه دارد منظر و ایوان.


 من به دستان پر از تاول  

این طرف را می کنم خاموش،

وز لهیب آن روم از هوش؛

ز آندگر سو شعله برخیزد ، به گردش دود.


 تا سحرگاهان ، که می داند، که بود من شود نابود.

 
 
خفته اند این مهربان همسایگانم شاد در بستر،

 صبح از من مانده بر جا مشت خکستر ؛


وای ، ایا هیچ سر بر می کنند از خواب،

مهربان همسایگانم از پی امداد ؟


سوزدم این آتش بیدادگر بنیاد .


می کنم فریاد ، ای فریاد ! ای فریاد!