ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 |
این شعر رو یکی از دوستام بهم داد . شعر ش خیلی قشنگه ولی من تا حالا اسم شاعرشو نشنیده بودم شاید که حتماً از کم اطلاعی منه بهتر که شعر رو بخونین و من وقتتونو نگیرم
شعر : حسرت
شاعر : بابک فیروز کوهی ؟
روز حسرت روز درد
روز بارانی روز سرد
روز اشک ریختن یک مرد
روز پرپر شدن رز زرد
روزی که امید گدایی کرد
روزی که عشق بی وفایی کرد
روزی که باد ناله کرد
روزی که اشک گریه کرد
محبت ها خار شدند
شادی ها همه زار شدند
جوانان بر سر دار شدند
دشمنان همه خبر دار شدند
یکی از نامردی می خندید
یکی از بی حرمتی می پرید
یکی با باده شوم مست بود
آن یکی در عاشقی پست بود
مادران گریه می کردند
پدران ناله می کردند
خاک مقدس سرزمین را
روی جوان در چاله می کردند
یکی می گفت مجبوریم
یکی می گفت این را میدانیم
یکی گفت حالا اسیریم
برای چه پر نگیریم
آن یکی گفت پر از عقاب آسمان
پر از شغال و گرگ بیابان
حالا که وطن نداریم
بگذار بمیرد این دل ویران
ناگهان صدا آمد چرا همت نکنیم
دست ها را تو ذست های هم نکنیم
این جمله قشنگ را
یک بچه هفت ساله گفت بکنیم
حالا چه جور را نمی دانم
من فقط شعر می خوانم
اما این را می دانم
ایرانیم و همت می رانم
کاش وبتون را آپ میکردین
آه آه آه
حیفه وب به این قشنگی نیست که آف بمونه و راکددددددددددددددددددددددددددددددددددددددددددددددددددد
خب چرا آپ نمیکنین؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
چشمم بهمین زودی.
بعد از امتحان دکترا ایشالله