مثــــــل دریا

تارنمای برای دوستداران شعر ، تصنیف و ترانه های ماندگار این سرزمین اهورایی ( لطفاْ ازقلم - فونت- BLotus و یا BZar استفاده کنید )

مثــــــل دریا

تارنمای برای دوستداران شعر ، تصنیف و ترانه های ماندگار این سرزمین اهورایی ( لطفاْ ازقلم - فونت- BLotus و یا BZar استفاده کنید )

اشکی در گذرگاه تاریخ ( فریدون مشیری )

شعر : اشکی در گذرگاه تاریخ
شاعر: فریدون مشیری


Image and video hosting by TinyPic

از همان روزی که دست حضرت قابیل

گشت آلوده به خون حضرت هابیل

از همان روزی که فرزندان آدم

صدر پیغام آوران حضرت باری تعالی

زهر تلخ دشمنی در خونشان جوشید

آدمیت مرد

گرچه آدم زنده بود




از همان روزی که یوسف را برادر ها به چاه انداختند

از همان روزی که با شلاق و خون دیواره چین را ساختند

آدمیت مرده بود



بعد دنیا هی پر از آدم شد واین آسیاب گشت و گشت

قرن ها از مرگ آدم هم گذشت

ای دریغ ، آدمیت برنگشت




قرن ما

روزگار مرگ انسانیت است

سینه دنیا زخوبی ها تهی است

صحبت ازآزادگی پاکی مروت ابلهی است

صحبت از موسا و عیسا و محمد نابجاست

قرن موسی چنبه ها است




من که از پژمردن یک شاخه گل

از نگاه ساکت یک کودک بیمار

از فغان یک قناری در قفس

از غم یک مرد در زنجیر

حتی قاتلی بر دار

اشک در چشمان و بغضم در گلوست

وندرین ایام زهرم در پیاله زهر مارم در سبوست

مرگ او را از کجا باور کنم؟



صحبت از پژمردن یک برگ نیست

وای جنگل را بیابان می کنند

دست خون آلود را درپیش چشم خلق پنهان میکنند

هیچ حیوانی به حیوانی نمیدارد روا

آنچه این نامردمان یا جان انسان می کنند




صحبت از پژمردن یک برگ نیست

فرض کن مرگ قناری در قفس هم مرگ نیست

فرض کن یک شاخه گل هم در جهان هرگز نرست

فرض کن جنگل بیابان بود از روز نخست

در کویری سوت و کور

در میان مردمی با این مصیبتها صبور

صحبت از مرگ محبت مرگ عشق

گفتگو از مرگ انسانیت است



نظرات 22 + ارسال نظر
رها چهارشنبه 28 اسفند 1387 ساعت 21:39

من از شعر خیلی خوشم میاد اینم خوب بود

[ بدون نام ] پنج‌شنبه 10 اردیبهشت 1388 ساعت 00:37

پرپر سه‌شنبه 3 آذر 1388 ساعت 21:50

فوق العاده استتتتتتتت!!!!!!!

نابغه سه‌شنبه 1 دی 1388 ساعت 14:17

خیلی عالی بود
دمت گرم...

ساناز پنج‌شنبه 23 اردیبهشت 1389 ساعت 13:17

شعر فریدون مشیری همیشه بغض مرا میشکند و اشکم
را در می اورد سپاس از شما .

ایدا دوشنبه 25 مرداد 1389 ساعت 02:57 http://www.deziree.blogfa.com

سلام
شما چرا پستت مثل منه؟

سعید جمعه 5 آذر 1389 ساعت 20:14 http://www.saeedayoobi.blogfa.com

مرسی ... کم نظیر بود ... هم شعر هم وبلاگ ... خدا فریدون مشیری را بیامرزاد ...

hamid دوشنبه 16 اسفند 1389 ساعت 14:36

khyli bahal o dard nak bod

مهدی یکشنبه 29 خرداد 1390 ساعت 09:17

بسیار زیبا بود

نامرئی شنبه 8 مرداد 1390 ساعت 14:43 http://namarei.blogfa.com

خیلی شعر زیبایی هست
خوشحال می شم به مام سر بزنید
از وبلاگتون خوشم اومد
با تبادل لینک چطورید؟

رضا شنبه 9 مهر 1390 ساعت 15:40

چی میتونم بگم عاای بود

تنها شنبه 22 بهمن 1390 ساعت 02:52 http://tanhayee.blogsky.com/

چه زیبا سروده شده است و چه بجا! این گونه اشعار هرگز کهنه نمیشوند.

مینا چهارشنبه 3 اسفند 1390 ساعت 16:17 http://lovelorn5.blogfa.com

سلام وای من عاشقه این شعر بود تو گوگل سرچ زدم شما اومدیواقعا ممنونم
هزاربارم بخونم سیر نمیشم حتما بیا به بلاگو نظر بده که آدستو داشته باشم بازم بتونم بام
ممنون

احسان پنج‌شنبه 9 آذر 1391 ساعت 16:29

سلام
ممنونٰ عالی

صبا شنبه 23 شهریور 1392 ساعت 18:39

عالی بود......

مخصوصا اونجا که میگه
وای جنگل را بیابان میکنند.....

reza سه‌شنبه 5 آذر 1392 ساعت 18:13

ta az dorostie ye sher motmaen nashodi nazaresh.bishtare sher eshtebahe

با سلام
واقعاً موندم کجایی این شعر اشتباه هست. در تای÷ش یا اصل بودنش؟؟؟؟ ممنون میشم نکات و واضح بگی

سپهر پنج‌شنبه 28 آبان 1394 ساعت 19:27

حالم از شعر نیمایی به هم می خورد تا این که این شعرو خوندم

مجید جمعه 6 اسفند 1395 ساعت 22:50

بسیار زیبا بوده و هست یاد دوستانی به خیر که برای اولین بار این شعر را باهم خواندیم

نسترن چهارشنبه 23 فروردین 1396 ساعت 22:01

من که تا حالا ده بار خونم باز خسته نشدم

سردار شنبه 30 شهریور 1398 ساعت 23:53

عالیییییی

با تو چه چهارشنبه 9 بهمن 1398 ساعت 14:02

آقا چرا من تو هر سایتی میرم یه چیزی نوشته نمی دونک کدومو باور کنم

شیرزاد یکشنبه 2 شهریور 1399 ساعت 12:17

عاشق شعرهای کارو هستم البته شعر نه واقعیتهای که او چند سال پیش گفته که الان داریم میبینیم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد