مثــــــل دریا

تارنمای برای دوستداران شعر ، تصنیف و ترانه های ماندگار این سرزمین اهورایی ( لطفاْ ازقلم - فونت- BLotus و یا BZar استفاده کنید )

مثــــــل دریا

تارنمای برای دوستداران شعر ، تصنیف و ترانه های ماندگار این سرزمین اهورایی ( لطفاْ ازقلم - فونت- BLotus و یا BZar استفاده کنید )

ســقف ( ایرج جنتی عطایی - فرهاد)

اینم یه ترانه دیگه از عشق خودم فرهــــاد . البته شعر بسیار زیبایی جنتی عطایی را نباید فراموش کرد همراه با اهنگ

 

سازی شهیار قنبری . یه پیشنهاد مکنم : حتماً البوم " وحدت " فرهاد رو بگیرید مطمئن باشید ضرر نمکنید.

شعر : سقف
شاعر : ایرج جنتی عطایی
تصنیف گر: فرهاد مهراد

 

Image and video hosting by TinyPic

 

تو فکر یه سقفم

یه سقف بی روزن

یه سقف پا برجا

محکم تر از آهن

سقفی که تنپوشِ هراسِ ما باشه

توسردی شبها

لباس ما باشه


سقفی اندازه ی قلب من و تو

واسه لمس تپش دلواپسی

برای شرم لطیف آینه ها

واسه پیچیدن بوی اطلسی

زیر این سقف

با تو از گل

از شب و ستاره میگم

از تو و از خواستن تو

می گم و دوباره میگم

زندگیمو زیر این سقف

با تو اندازه می گیرم

گم میشم تو معنی تو

معنی تازه می گیرم



سقففمون افسوس و افسوس...

تن ابر آسمونه

یه افق یه بی نهایت

کمترین فاصلمونه

تو فکر یه سقفم

یه سقف رویای

سقفی برای ما

حتی مقوایی




تو فکر یک سقفم

یه سقف بی روزن

سقفی برای عشق

برای تو با من

سقفی اندازه ی قلبِ منو تو

واسه لمس تپشِ دلواپسی

برای شرم لطیف آینه ها

واسه پیچیدن بوی اطلسی

زیر این سقف ، اگه باشه

پُر میشه از گرمیِ تو

لختی پنجره هاشو

می پوشونه دستای تو

زیر این سقف

خوب عطرِخود فراموشی ، بپاشیم

آخر قصه بخوابیم

اول ترانه پا شیم



سقففمون افسوس و افسوس...

تن ابر آسمونه

یه افق یه بی نهایت

کمترین فاصلمونه

تو فکر یک سقفم ............



زمستان ( مهدی اخوان ثالث - شهرام ناظری )

با سلام.
خواهش میکنم این شعر رو همراه با صدای اخوان و ناظری در آلبوم زمستان استاد ناظری گوش بدید ، آدم خیلی احساس غم و اندوه شیرین به آدم دست میده.


شعر : زمستان
شاعر : مهدی اخوان ثالث
تصنیف گر : استاد شهرام ناظری

 

Image and video hosting by TinyPic

 

سلامت را نمی‌خواهند پاسخ گفت،

سرها در گریبان است

کسی سر بر نیارد کرد، پاسخ گفتن و دیدار یاران را


نگه جز پیش پا را دید، نتواند

که ره تاریک و لغزان است.

وگر دست محبت سوی کس یازی،

به اکراه آورد دست از بغل بیرون ـ

که سرما سخت سوزان است.



نفس کز گرمگاه سینه می‌آید برون، ابری شود تاریک؛

چو دیوار ایستد در پیش چشمانت!

نفس کاین است، پس دیگر چه داری چشم

ز چشم دوستان دور یا نزدیک؟


ـ«
مسیحای جوانمرد من!

ای ترسای پیر پیرهن چرکین
هوا بس ناجوانمردانه سرد است ... آی ...؟

دمت گرم و سرت خوش باد!

سلامم را تو پاسخ گوی، در بگشای!

منم، من، سنگ تیپا خورده رنجور

منم، دشنام پست آفرینش، نغمه ناجور.

نه از رومم، نه از زنگم، همان بی‌رنگ بی‌رنگم

بیا، بگشای در، بگشای! دلتنگم

حریفا، میزبانا، میهمان سال و ماهت، پشت در

چون موج می‌لرزد

تگرگی نیست، مرگی نیست

صدایی گر شنیدی صحبت سرما و دندان است.

من امشب آمدستم وام بگزارم



حسابت را کنار جام بگذارم.

چه می‌گویی که بیگه شد، سحرشد، بامداد آمد!

فریبت می‌دهد،

بر آسمان این سرخی بعد از سحرگه نیست

حریفا! گوش سرما برده است،

این یادگار سیلی سرد زمستان است.

و قندیل سپهر تنگ میدان، مرده یا زنده

به تابوت ستبر ظلمت نه‌توی مرگ‌اندود پنهان است!

حریفا! رو چراغ باده را بفروز،

شب با روز یکسان است


سلامت را نمی‌خواهند پاسخ گفت

هوا دلگیر، درها بسته، سرها در گریبان، دستها پنهان.

نفس‌ها ابر، دلها خسته و غمگین،

درختان اسکلت‌های بلور آجین،

زمین دلمرده، سقف آسمان کوتاه

غبار آلوده مهر و ماه،

زمستان است .....




نشانی(سهراب سپهری)

سلام دوستان.
خواهش میکنم این شعر رو بخونید و توی تک تک جملاتش فکر کنید . خیلی پر معنی هست من که خوشم میاد ازش شمارو نمیدونم
؟


شعر : نشانی
شاعر :
زنده یاد سهراب سپهری

Image and video hosting by TinyPic


خانه دوست کجاست؟

در فلق بود که پرسید سوار

آسمان مکثی کرد

رهگذر شاخه نوری که به لب داشت به تاریکی شن ها بخشید

و به انگشت نشان داد سپیداری و گفت
نرسیده به درخت

کوچه باغی است که از خواب خدا سبزتر است

و در آن عشق به اندازه‌ی پرهای صداقت آبی است

می‌روی تا ته آن کوچه که از پشت بلوغ سر بدر می‌آرد

پس به سمت گل تنهایی می پیچی

دو قدم مانده به گل

پای فواره جاوید اساطیر زمین می‌مانی

و ترا ترسی شفاف فرا می‌گیرد

در صمیمیت سیال فضا خش خشی می‌شنوی

کودکی می بینی

رفته از کاج بلندی بالا جوجه بردارد از لانه نور


و از او می پرسی

خانه دوست کجاست.

حتی به روزگاران ( شفیعی کدکنی - استاد شجریان)

این شعر رو به آدمهای که عشقشون استاد موسیقی ایران استاد شجریان تقدیم میکنم . استاد این شعر فوق العده زیبا رو دکتر کدکنی از شعر بسیار شیخ اجل سعدی شیرازی الهام گرفتو به تکنیکی ترین صورت خوندن. این چیزا رو اونایی که این تصنیف رو گوش دادن میفهمند . واقعاً تصنیف فوقالعاده ا ی هست چون از یک شعر بسیار زیبا ساخته شده. این رو به دوستان بگم دکتر شفیعی الان 69 ساله هستن و اصالتاً از کدکن نیشابور همونجایی که عطار اومده ، زندگیشو آغاز کرد.

 


Image and video hosting by TinyPic
 

شعر : حتی به روزگاران

شاعر : دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی

تصنیف گر : استاد محمدرضا شجریان
shajarian

ای مهربانتر از برگ، در بوسه‌های باران!
                                          بیداری ستاره، در چشم جویباران!

آیینة نگاهت، پیوند صبح و ساحل
                                           لبخند گاه گاهت، صبح ستاره‌باران


بازآ که در هوایت، خاموشی جنونم،
                                        فریادها برانگیخت از سنگ کوهساران

ای جویبار جاری! زین سایه برگ مگریز
                                     کاینگونه فرصت از کف، دادند بی‌شماران
.

گفتی: « به روزگاران مهری نشسته...» گفتم:
                                       بیرون نمی‌توان کرد « حتی » به روزگاران

بیگانگی زحد رفت، ای آشنا مپرهیز
                                         زین عاشق پشیمان، سر خیل شرمساران

پیش از من و تو بسیار، بودند و نقش بستند
                                               دیوار زندگی را زینگونه یادگاران

وین نغمه محبت بعد از من و تو ماند
                                           تا در زمانه باقی‌ست آواز باد و باران