ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 |
قبل از این که این شعر را بخوانید باید داستان گفتن این شعر را بگوییم ؛ استاد فرمودند، سالها پیش یکی از دوستان که با خانواده اش به آمریکا کوچ کرد از زیبای های امریکا و غرب برایم گفت و به من پیشنهاد اقامت در امریکا را کرد. استاد از دوستش یک شب وقت خواست تا در این باره فکر کند. این شعر جوابی است که استاد به دوستشان گفتند در زیر لینک دانلود فایل صوتی که استاد در امریکا این شعر را می خوانند رو گذاشتم امیدوارم لذت ببرید.
شعر:ریشه در خاک
شاعر: فریدون مشیری
دانلود مستقیم فایل تصویری شعر با صدای زنده یاد فریدون مشیری
تو از این دشت خشک تشنه روزی کوچ خواهی کرد
و اشک من ترا بدرود خواهد گفت.
نگاهت تلخ و افسرده است.
دلت را خار خار نا امیدی سخت آزرده است.
غم این نابسامانی همه توش وتوانت را زتن برده است.
تو با خون و عرق این جنگل پژمرده را رنگ و رمق دادی.
تو با دست تهی با آن همه طوفان بنیان کن در افتادی.
تو را کوچیدن از این خاک ،دل بر کندن از جان است.
تو را
با برگ برگ این چمن پیوند پنهان است.
تو را این ابر ظلمت گستر بی رحم بی باران
تو را این خشکسالی های پی در پی
تو را از نیمه ره بر گشتن یاران
تو را تزویر غمخواران ز پا افکند
تو را هنگامه شوم شغالان
بانگ بی تعطیل زاغان
در ستوه آورد.
تو با پیشانی پاک نجیب خویش
که از آن سوی گندمزار
طلوع با شکوهش خوشتر از صد تاج خورشید است
تو با آن گونه های سوخته از آفتاب دشت
تو با آن چهره افروخته از آتش غیرت
که در چشمان من والاتر از صد جام جمشید است
تو با چشمان غمباری
که روزی چشمه جوشان شادی بود
و اینک حسرت و افسوس بر آن سایه افکنده ست
خواهی رفت.
و اشک من ترا بدروردخواهد گفت
من اینجا ریشه در خاکم
من اینجا عاشق این خاک اگر آلوده یا پاکم
من اینجا تا نفس باقیست می مانم
من از اینجا چه می خواهم،نمی دانم؟!
امید روشنائی گر چه در این تیره گیهانیست
من اینجا باز در این دشت خشک تشنه می رانم
من اینجا روزی آخر از دل این خاک با دست تهی
گل بر می افشانم
من اینجا روزی آخر از ستیغ کوه چون خورشید
سرود فتح می خوانم
و می دانم
تو روزی باز خواهی گشت
با سلام
اگر شما هم از آندسته افرادی هستید که برای خرید محصولات زناشوئی از داروخانه خجالت می کشید و یا از خوب نبودن جنس می ترسید فروشگاه ما کار شما را ساده تر می کند
برای خرید کاندوم و یا لوازم دیگر زناشوئی به وب ما بیائید
ابتدا محصول را تحویل بگیرید سپس مبلغ را به مامور پست بپردازید.
محصولات زناشوئی با مجوز از...
سرویس وبلاگ دهی قلم وبلاگ با قالب های متنوع و زیبا برای وبلاگ های ایجاد شده توسط قلم وبلاگ تا دیر نشده بیا یک وبلاگ درست کن و آدرس های خوب را برای خودت انتخاب کن راستی می خواستم اینم بگم که قلم وبلاگ هیچ گونه تبلیغاتی در وبلاگ ها قرار نمی دهد قلم وبلاگ سیستم وبلاگ دهی می باشد www.Ghalamweblog.com
با اجازه ی شما.................لینکتون کردم!
عشق اشک و دستمال کاغذی
دستمال کاغذی به اشک گفت:
قطره قطرهات طلاست
یک کم از طلای خود حراج میکنی؟
عاشقم !
با من ازدواج میکنی؟
اشک گفت:
ازدواج اشک و دستمالِ کاغذی!
تو چقدر سادهای
خوش خیال کاغذی!
توی ازدواج ما
تو مچاله میشوی
چرک میشوی و تکهای زباله میشوی
پس برو و بیخیال باش
عاشقی کجاست!
تو فقط
دستمال باش!
دستمال کاغذی، دلش شکست
گوشهای کنار جعبهاش نشست
گریه کرد و گریه کرد و گریه کرد
در تن سفید و نازکش دوید
خونِ درد
آخرش، دستمال کاغذی مچاله شد
مثل تکهای زباله شد
او ولی شبیه دیگران نشد
چرک و زشت مثل این و آن نشد
رفت اگرچه توی سطل آشغال
پاک بود و عاشق و زلال
او با تمام دستمالهای کاغذی فرق داشت
چون که در میان قلب خود
دانههای اشک کاشت
خیلی قشنگ بوووووووووووووووووووود
سلام دوست گرامی
بسیار زیبا بود و دل نشین البته فایل تصویری این کار رو من دیده بودم.
و در خصوص پست قبلی ( درد عشق و انتظار ) این آهنگ رو بار اول خانم پروین حدود چهل سال پیش خوندن که بسیار زیباست. البته با این آهنگی ک آقای بسطامی خوندن کمی از لحاظ قطعه های شعری متفاوته . که اگر مایل باشین می تونید متن اون شعر رو در بلاگ من پیدا کنید . من با خوندن این شعر صدای پروین در گوشم زنده میشه. و لحظه های خاصی رو باش سپری کردم. بگذریم.
ب روزم و منتظر حضور گرمتان....
به منم سر بزن
سلام دوست گرامی ، بلاخره بعد از 7 سال جنگ عراق پایان یافت - آمریکا قصد دارد پیروز خود را در عراق جشن بگیرد ، آیا شما قبول دارید که آمریکا برنده این نبرد بوده ؟ و یا شما هم هنوز باور دارید که سلاح های کشتار جمعی در عراق دلیل اصلی حمله آمریکا به عراق بود ؟ اگر فرصت داشتید خوشحال می شوم مطلب بنده را در این مورد بخوانید . موفق و پیروز باشید
سلام
خوب باید بگم حق با شماست وقتی خوندم لپام گل انداخت از خجالت
سلام . به سفارش یکی از دوستان شما رو لینک کردم و بعد قرائت استاد رو هم دانلود کردم که البته ازش لذت بردم.
اگر دوست داشتید شما هم من رو لینک کنید
یا علی
تو
به یکباره
دریغ می کنی هر آنچه که می پندارم سهم من است
گریه نکن. خودم گرمت می کنم. خودم عاشقت می شوم. عیب ندارد. بگذار حال همه از تو به هم بخورد. بگذار هیچ کسی تو را نفهمد.
سلام شعره خیلی قشنگی بود و از احمدک هم لذت بردم و با اجازه و با ذکر منبع شعر هارو برداشتم
با ذکر منبع آدرس وبلاگتون رو هم گذاشتم
ممنون بای
بی کس تر از من خودِ بی کسیست
دلم خوش است که نامم شوهرِ کسیست
دلم خوش است شاعرم
دوست دارم
دنیا خانهی من است…
چه ناخوشم!
بفرمای هیچ دری هرگز خوش آمد نگفت
به ورودم
تنها کسی که بیا اینجا تعارف کرد
درِ زندان [...]
قلم لینک
من اینجا ریشه در خاکم
من اینجا عاشق این خاک اگر آلوده یا پاکم ...
زنده باد فریدون مشیری
سلام دوست عزیز.
وبت عالیه.
به منم سر بزنی خوشحال میشم
شعری از تقدیم به همه دوستداران فریدون مشیری:
http://www.youtube.com/watch?v=z5paYycn7Zs
ممنون از شما. خیلی دنبال این بودم. شاد باشید
سلام.
خیلی ممنونم از شما.روح فریدون مشیری شاد.
خیلی خوشحالم که اینجور شعرا الان نیستن :در این خفقان.
وگرنه میسوختن ویا شاید میسوزاندنشون...
مرسی از لطفت
سلام بسیار بسیار زیبا بود
خیلی ممنون
مو به بدنم سیخ شد به خدا
استاد تو دیگه کی بودی :((
درود : من از اینجا چه میخواهم نمیدانم . شاید کوچه ها را دوست دارم نمیدانم !!!. چه بیگانه می پوسم در سایه سار فسیل های سبز . تا درودی دیگر بدرود
خاک وطنم را سپر دین نکنید!
قربانی شمشیرو تبرزین نکنید!
دنیا همه درسیطره ی کوروش بود
ایران مرا نذر فلسطین نکنید!
گویی که خــواب بودیم
درخـــــــواب نازبودیم
ازظــــــــلم وجورخفته
درخــــواب چون مرده
روزی که مــاخوابیدیم
عالم پـــــــــرازجفابود
حالاکه مـــــــــابیداریم
صدشکربرجفاگفت
روزی که ماخوابیدیم
مردم گرسنه بودند
روزی که بیدارگشتیم
آنان مرده بودند
روزی که می خوابیدیم
روزخوشی هم نبود
وقتی که بیدارگشتیم
روزوشبهایکی شد
هرکس پی نانی شد
درفکرمال,شایدکشتن جانی شد
ازهرطریق می گشت
تاقوت خودبرآرد
ازجیب آن یکی دوست
یاخاک آن بزرگمرد
دیگر بزرگ وکوچک
ارزش به هم ندارند
حالاهمه خوابیدند
عالِم بدند یادرویشوند
آری سالی که ماخوابیدیم
رویای اوشیرین شد
این باراوسلطان می شد
سلطان بجای سلطان
هردودرگلستان
فرقی به ماندارد
این یاآن ,درقصرشاهان
هردوبه حال خویشند
درفکرمال خویشند
هردوفنامی سازند
برمردمان می تازند
چه کافرچه مسلمان
گویی که مال آنهاست
هرچیزدرگلستان
دیگرندارندسهمی
دراین عطای یزدان
آنها خبرندارند
کاین مردمان می دانند
از بس که جوردیدند
دیگرتوان ندارند
حق خودی رادیگر
بر او وامی دارند
دیگرسخن کوته کن
شاید به خواب بینی
سلطان راخودببینی
(سینا)
besiar besiar ziba
دکلمه ی "ریشه درخاک" بسیار عالیست، فایل تصویریشو دیدم اما تا اومدم ضبطش کنم مقداریشو از دست دادم، اینک که فایل صوتی اش پیدا شد دانلود کردم تا هر گاه نیازش داشتم گوش بدم.
باسپاس از زحمات شما
پیرو کامنت قبلی ام کلیپ تصویری "ریشه درخاک" استاد مشیری را یافته و دانلود کردم، باور کنید بارها این کلیپ زیبا رو تماشا میکنم و هربار بغض گلویم را میفشارد و افسوس میخورم.
kheyli ziba bud. mamnoon
سلام
ممنون
با ذکر منبع متن شعر رو روی بلاگم گذاشتم
شاد باشین
روحش شاد و یادش جاودان
هربار که این شعر سراژا عشق و احساس رو می خونم روح و روانم منقلب می شود و بسیار دوستش دارم تازگی خاصی داره هربار ی که می خونم
چه جواب زیبایی
این شعر هم مثل شعر کوچه عالیه
مرسی از شعرهای قشنگی که میذاری
و ممنون از داستان
این شعر بسیار زیباست واستاد بسیار شاعر خوبی بودند